صهیونیسم
صهیونیسم یک جنبش سیاسی و ملیگرای یهودی ست که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمدهترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل کشوری برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبیای تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل ارتباط میدهد.[۱] این سرزمین همان فلسطین یا آنچه برخی آن را امروزه اسرائیل مینامند، میباشد که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آنها را پراکنده کرد) در آن سکونت داشتند.
صهیونیسم، اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به فلسطین میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای، چه چپ، چه راست، چه مذهبی و چه سکولار به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»*[۲]، «صهیونیسم سوسیال»*[۳]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»*[۴] تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به فلسطین و تشکیل دولت یهودی مشترکند.[۲]
مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی غیر اخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.[۳]
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود.[۴] در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۲ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند.[۵]
واژه
اژه «صهیونیسم» برگرفته از «صهیون» یا صیون (به عبری: ציון)، نام تپهای در اورشلیم (که در تورات نیز به آن اشاره شده) است. ناتان برنبام برای اولین بار این کلمه را به معنای «ملی گرایی یهودی» در ژورنال «خود-رستگاری» به کار برد. صهیونیسم در ابتدا از مایههای مذهبی یهودیان برای اجتماع آنان در فلسطین وام میگرفت، با این حال صهیونیسم مدرن، بیشتر جنبشی سکولار است که بنا به ادعای خودشان در پاسخ به یهودستیزیهای قرن ۱۹ در اروپا فعالیت میکند. از زمان پایه ریزی کشور اسرائیل، کلمهٴ «صهیونیسم» عموماً به معنای پشتیبانی کردن اسرائیل به عنوان کشوری برای یهودیان به کار میرود.
پیشزمینهٴ تاریخی
قوم بنیاسرائیل (که خود به ۱۲ قوم تقسیم میشود) بازماندگان قبایلی هستند که ابتدا در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در جنوب بینالنهرین ساکن بودهاند، بعد به سرزمین کنعانیان(فنیقیهایها) و سپس به مصر مهاجرت کردهاند*[۵][نیازمند منبع]. در مصر مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و با ظهور موسی در حدود ۳۳۵۰ سال پیش، به دین موسی گرویدند و طی مهاجرتی معروف توسط وی دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدند.[۶] این قوم در حدود ۳۰۰۰ سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند.[۷][نیازمند منبع] بعدها در اثر هجوم بیگانگان و جنگهای داخلی ۱۱ قوم دیگر از بین میروند و یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام میشوند. افرادی را که امروزه به بنیاسرائیل منسوب میکنند، در واقع بازماندگان قوم یهودا هستند.[۸][نیازمند منبع]
در سال ۵۹۷ پ.م. که بختالنصر امپراتور بابل سرزمین یهودیه را به تصرف درآورد، بسیاری از مردمان آن را که توان کاری داشتند به اسارت به بابل برد که در آن هنگام پایتخت کلدانی محسوب میشد. سرزمین یهودیه به صورت یکی از ایالات دور افتاده امپراتوری بابل درآمد. سرانجام امپراتوری قدرتمند بابل به دست کوروش بزرگ در سال ۵۳۸ ق.م. گشوده شد. ساتراپ بابل بخشی از امپراتوری هخامنشی گردید. کوروش بزرگ به یهودیان امکان داد به سرزمین خویش باز گردند، شماری از آنان به سرزمین ایران کوچ کردند.
از سال ۷۰ میلادی و پس از شکست یهودیان در شورش بزرگ*[۶] و تخریب اورشلیم توسط امپراتوری روم، و همچنین شکست دیگر در شورش بارکخبا*[۷] در سال ۱۳۵ میلادی که به پراکنده شدن بخشی از یهودیان در دیگر نقاط امپراتوری منجر شد، بازگشت این عده از یهودیان مهاجرت کرده به سرزمین مادری پس از حدود ۱۹۰۰ سال، همواره دغدغه این یهودیان مهاجرت کرده به بقیه دنیا٬ به صورت آرزو[نیازمند منبع] بودهاست. به علت نتایج مصیبت بار این شورشها، چنین جنبشهای مردمی که برای بازپس گیری حاکمیت ملی و بر اساس تأثیرات دینی[نیازمند منبع] به وجود آمده بودند، به جنبشهایی تبدیل شدند که در آنها توکل به مشیت الهی، با این فرض که خواست خدا بر این است که این سرزمین در نهایت به قوم برگزیده یهود برسد، جایگزین عناصر انسانی «رستگاری توسط مسیح» شدهاست. با وجود اینکه قومیگرایی یهودی در دوران باستان بیشتر جنبهٴ مذهبی داشتهاست، با این حال مطرح شدن دوبارهٴ بازگشت به سرزمین مادری در بین یهودیان را باید مدیون برپایی ایدئولوژیکی و سیاسی صهیونیسم دانست. با این حال یهودیان حتی بعد از شورش «بارکخبا» نیز در اقلیتهای کوچکی به طور مستمر در سرزمین فلسطین زندگی میکردهاند و برای این حضور مدارک تاریخی زیادی وجود دارد. به عنوان مثال، تلمود اورشلیم در قرنهای پس از این شورش تالیف شدهاست. ابداع کنندهٴ «علامات مصوتهای عبری» نیز در قرن پنجم، در یکی از اجتماعات یهودی فلسطین زندگی میکردهاست.
پراکندگی آرام و تدریجی حضور یهودیان در فلسطین به علل گوناگون روی داد. از جمله شکست در شورش بارکخبا توسط آدریان (امپراتور وقت روم)، گشودن فلسطین در سال ۶۰۰ میلادی توسط اعراب، جنگهای صلیبی در سده ۱۱ و پس از آن، و همچنین بی کفایتی امپراتوری عثمانی از سدهٔ ۱۵ به بعد، که به واسطهٴ آن، زمین، به شدت حاصلخیزی خود را از دست داد و اقتصاد به معنای واقعی صفر شد.
wikipedia.com
آیا فلسطینیان زمین های خود را به یهودیان فروختند؟
یهودیان صهیونیست ها پیوسته اینگونه تبلیغ کرده اند که فلسطینی ها زمینهای خود را به یهودیان فروخته ویهودیان این زمین ها را با پول حلال خریداری کرده اند ! بنا بر این فلسطینی ها دیگر نباید آن را طلب کنند !
برای درک بهتر موضوع باید به این نکته اشاره کنیم که صهیونیست ها از قرن نوزدهم میلادی همواره تبلیغات خود را بر روی شعار "سرزمین بدون سکنه برای ملتی بدون سرزمین" استوار کرده اند واینکه این سرزمین حق یهودیان است که زمینی ندارند. اما آنها از اولین روزهایی که در این کشور سکنی گزیدند سرزمینی آباد با ملتی فعال وریشه دار یافتند. نکته جالب توجه آنکه "مارکس نوردو" از رهبران بلندپایه جنبش صهیونیسم واز نزدیکان هرتزل در دهه آخر قرن نوزدهم میلادی دو خاخام را به منظور ارائه گزارش درباره امکان مهاجرت یهودیان به فلسطین به کنگره صهیونیسم اعزام کرد.
این دو پس از بازگشت در گزارشی نوشتند : فلسطین عروسی زیبا ودارای تمام شرایط است اما در حال حاضر همسر دارد. این بدان معنا بود که در فلسطین یک ملت زندگی میکند وآنگونه که میگویند سرزمینی بدون سکنه نیست.
مقاومت فلسطین در برابر اسکان یهودیان در فلسطین از زمان پدیدار شدن این روند یعنی در زمان امپراطوری عثمانی آغاز شد. در سال 1886 میلادی درگیری هایی میان کشاورزان فلسطینی وشهرک نشینهای یهودی به وقوع پیوست. همزمان ، "رشاد پاشا" قدس را تصرف کرد واز در حمایت از آنها در آمد. این امر باعث شد گروهی از سرشناسان قدس در ماه مه 1890 میلادی به وی اعتراض کرده ودر 24 ماه ژوئن سال 1891 میلادی نیز عریضه ای به صدر اعظم (نخست وزیر) امپراطوری عثمانی نوشته واز وی خواستار جلوگیری از مهاجرت یهودیان روسیه به فلسطین وتحریم مالکیت آنها بر اراضی این سرزمین شدند.
علمای فلسطین ونمایندگان آنها در امپراطوری عثمانی نیز دست به اقدامی مشابه زده ومطبوعات فلسطینی نیز نسبت به خطر اسکان یهودیان هشدار داده واجرای اقدامات شدید در برابر این روند را خواستار شدند.
"شیخ محمد طاهر الحسینی" مفتی قدس در سال 1897 میلادی در راس یک هیات محلی دارای اختیارات دولتی از انتقال اراضی زیادی به یهودیان جلوگیری کرد.
"شیخ سلیمان التاجی الفاروقی" که در سال 1911 میلادی حزب ملی عثمانی را بنا نهاد ، یوسف الخالدی ، روحی الخالدی ، سعید الحسینی ونجیب نصار نسبت به خطر صهیونیسم هشدار دادند.
به رغم آنکه "سلطان عبدالحمید" ومقامات دولت مرکزی دستورات خود را درباره مقاومت در برابر مهاجرت واسکان یهودیان صادر کرده بودند اما فساد دستگاههای اداری در این امپراطوری باعث شد این دستورات اجرا نشود. یهودیان در این دوره توانستند با پرداخت رشوه مقادیر زیادی زمین خریداری کنند.
سلطه حزب اتحاد وترقی بر امپراطوری عثمانی وسرنگونی سلطان عبدالحمید در سال 1909 میلادی توسط آنها وهمچنین نفوذ شدید یهودیان در این حزب ، زمینه را برای مالکیت یهودیان بر اراضی فلسطین ومهاجرت آنها به این سرزمین هموار ساخت.
با پایان عمر امپراطوری عثمانی در سال 1918 میلادی یهودیان حدود 420 هزار دنم زمین را در فلسطین از ملاکان لبنانی مانندآل سرسق ، تیان ، توینی ومدور یا از دولت عثمانی از طریق مزایده علنی فروش زمین های کشاورزان فلسطینی ناتوان از پرداخت مالیات ویا برخی ملاکان فلسطینی که اکثر آنها مسیحی بودند مانندخانوادههای روک ، کسار ، خوری وحنا خریداری کردند. با این حال در آن دوران صهیونیسم خطری جدی برای مردم فلسطین به شمار نمی رفت زیرا حجم اسکان وجمعیت یهودیان اندک وتشکیل رژیم صهیونیستی در سایه یک دولت اسلامی یعنی امپراطوری عثمانی محال بود.
در خلال سالهای 1917 تا 1948 میلادی که فلسطین تحت قیمومیت انگلیس قرار گرفت روشن بود که این دولت برای اجرای طرحهای صهیونیست ها وتشکیل وطن ملی یهود در فلسطین آمده است.
این حکومت از تمام اختیارات خود به عنوان یک حکومت استعماری وهمچنین از زور برای تحقق این امر بهره جست. جنبش ملی فلسطین با تمام ابزارهای سیاسی وتبلیغاتی خود در برابر اسکان یهودیان به مقاومت پرداخت ودر بسیاری درگیری ها وکشمکش ها شرکت جست.
یهودیان در دوره اشغال فلسطین توسط انگلیس با وجود به کار گیری امکانات جهانی وسرمایه گذاری هنگفت آنهم با حمایت اشغالگران انگلیسی توانستند فقط بر حدود یک میلیون و380 هزار دنم یعنی 1 / 5 درصد از سرزمین فلسطین سیطره یابند اما اکثر این اراضی را در واقع از مردم فلسطین نخریدند.
واقعیت آن است که اکثر این اراضی به صورت هبه از سوی دولت انگلیس به یهودیان واگذار شد ویا از طریق ملاکان بزرگ غیر فلسطینی که در خارج سکونت داشتند به فروش رسید
مقامات انگلیسی حدود 300 هزار دنم از زمینهای سلطنتی را به طور رایگان در اختیار یهودیان قرار داده و200 هزار دنم زمین دیگر را در ازای مبلغی ناچیز به آنها فروختند.
"هربرت صموئیل" اولین سفیر مختار انگلیس در فلسطین (1920 – 1925 ) که یک یهودی صهیونیست بود 175 هزار دنم از بهترین وحاصلخیز ترین زمینهای فلسطین واقع در منطقه میان "حیفا" تا "قیساریه" را به یهودیان واگذار کرد وپس از آن بخششهای عظیم وی از زمینهای ساحلی در این منطقه وهمچنین زمینهای نقب وساحل بحر المیت ادامه یافت.
البته زمین هایی نیز خریداری شده است. به عنوان مثال در سال 1869 میلادی دولت عثمانی مجبور شد برای پر کردن خزانه خود مقادیری از زمینهای امپراطوری را در معرض فروش قرار دهد که خانوادههای متمول لبنانی آن را خریدند. این خانواده ها نیز سالها بعد 625 هزار دنم زمین را به فروش رساندند.
خانواده لبنانی "سرسق" بیش از 200 هزار دنم از زمینهای "مرج ابن عامر" را به صهیونیست ها فروختند که در نهایت به آوارگی دو هزار و746 خانواده عرب که در 22روستای فلسطینی سکونت داشتند وصدها سال در آن مشغول کشاورزی بودند ، انجامید.
این فاجعه باز هم تکرار شد وآن زمانی بود که خانوادههای دیگر لبنانی حدود 120 هزار دنم زمینهای اطراف دریاچه "الحوله" واقع در شمال فلسطین را فروختند ودو خانواده لبنانی 32 هزار دنم از زمینهای "وادی الحوارث" را به فروش رساندند که به آوارگی 15هزار فلسطینی انجامید.
درصد زمینهای کشاورزی در فلسطین که ملاکان ساکن در خارج از این سرزمین آن را در سالهای 1920 تا 1936 میلادی به فروش رساندند 55/5 درصد مجموع زمینهای کشاورزی است که یهودیان آن را به دست آوردند. به رغم مسئولیت این خانواده ها در زمینه فروش زمینهای فلسطین نمی توان فقط آنها را در این زمینه سرزنش کرد زیرا مقامات انگلیس به بهانه اینکه این افراد خارجی هستند مانع از ورود آنها به فلسطین برای بهره برداری از این زمین ها میشدند. این امر پس از آن به وقوع پیوست که فلسطین بر اساس تقسیمات مندرج در پیمان سایکس – پیکو میان دو استعمار انگلیس وفرانسه از سوریه ولبنان جدا شد.
یهودیان در زمان اشغال فلسطین توسط انگلیس حدود 260 هزار دنم زمین از عرب تبارهای فلسطین خریداری کردند. یهودیان در واقع به سبب شرایط دشواری که دولت استعمارگر انگلیس برای کشاورزان فلسطینی ایجاد کرده بود وهمچنین شیوه انگلیسی ها برای خلع مالکیت عرب تبارها به نفع یهودیان مطابق با قوانین قیمومیت انگلیس بر فلسطین که این حق را به سفیر مختار اعطا میکرد ، بر این زمین ها استیلا یافتند.
در این میان برخی فلسطینی ها نیز فریب وعده ووعیدهای مادی پر زرق وبرق را خورده وزمین هایشان را فروختند. البته این امری عجیب نیست زیرا در تمام سرزمینهای عربی وغیر عربی ودر هر زمان ومکان پیوسته گروهی اندک هستند که در برابر اینگونه فریبکاری ها از خود ضعف نشان میدهند اما بسیاری از مردم فلسطین با این امر به مخالفت برخاستند که به ویژه در جریان انقلاب بزرگ سالهای 1936 تا 1939 میلادی در فلسطین در معرض تحریم ، تصفیه وترور قرار گرفتند.
یهودیان تا سال 1948 میلادی فقط توانستند 1 درصد از زمینهای فلسطین را از فلسطینی ها بخرند امری که نشان از عمق مشکل یهودیان برای اثبات مالکیت بر زمینهای فلسطین ومیزان پایبندی این ملت به آب وخاک خود دارد.
مردم فلسطین در دهه 30 قرن بیستم میلادی تلاش گسترده ای به منظور مقابله با روند فروش اراضی به عمل آوردند. شورای عالی اسلامی به رهبری حاج "امین الحسینی" وعلمای فلسطین نقش بارزی در این زمینه ایفا کردند.
علمای فلسطین در اولین کنفرانس خود که در 25 ژانویه سال 1935 برگزار شد به اجماع فتوا دادند که فروش حتی یک وجب از خاک فلسطین به یهودیان حرام است وفروشنده ودلال همگی خارج از دین وغیر مسلمان تلقی شده ودفن آنها در گورستان مسلمانان حرام است وباید رسوا ودر همه چیز تحریم شوند.
این علما همچنین تبلیغات گسترده ای در شهرها وروستاهای فلسطین علیه فروش زمین به یهودیان به راه انداخته وبا برپایی اجتماعات از مردم تعهد گرفتند که به خاک خود پایبند بوده واز آن چشم پوشی نکنند.
علما بدین ترتیب توانستند زمینهای زیادی را که در معرض فروش قرار داشت نجات داده وشورای عالی اسلامی روستاهایی مانند "دیر عمروگ و"زیتا" را به طور کامل وزمینهای مشاع در روستاهای "الطیبه" ، "عتیل" و"الطیره" را خریداری کرد. این شورا همچنین مانع از فروش زمین در حدود 60 روستای منطقه یافا شد.
در این بین موسسات ونهادهای ملی نقش بسزایی در توقف روند فروش زمین ایفا کردند. در همان زمان "صندوق امت" توسط "احمد حلمی پاشا" اقتصاد دان فلسطینی تشکیل شد که توانست 300 هزار دنم زمینهای شمال شرق فلسطین را از خطر فروش نجات دهد.
فروختن زمین از سوی برخی فلسطینی ها به یهودیان ضربه ای به این سرزمین وارد نکرد بلکه این شکست ارتشهای عرب در جنگ سال 1948 میلادی وپس از آن تشکیل رژیم صهیونیستی در 77 درصد از خاک فلسطین ، بیرون رانده شدن مردم فلسطین به زور اسلحه صهیونیست ها ، سیطره یهودیان بر زمینهای فلسطینی ها ، اشغال سایر مناطق فلسطین در جنگ سال 1967 میلادی میان کشورهای عربی واسراییل ومصادره زمین از سوی این رژیم به بهانههای مختلف بود که به فلسطین ضربه زد.
مردم فلسطین همچنان به کسانی که زمینهای خود را فروخته ویا برای فروش آن واسطه شدند به دیده حقارت مینکرد وحکم اعدام ، اینگونه افراد را همچنان دنبال میکند همانگونه که مردان انقلابی فلسطین بسیاری از آنها را به رغم آنکه از سوی نیروهای اشغالگر صهیونیست حفاظت میشدند ، پاکسازی کردند.
به نقل از ندای قدس (نشریه جنبش جهاد اسلامی فلسطین ـ دفتر تهران 2 مهر 1387
|
|
نظرات شما عزیزان: